سلام به همگی
الان دیگه برنا وارد ماه ۷ زندگیش شده.....و واقعا خوردنی شده ....و امید زندگی کردن من و باباش ..اصلا انگار دنیا می چرخه به خاطر برنااا
منم که درگیر امتحانام هستم و هفته اول بهمن میایم ایران...دیگه جونم براتون بگه برنا هم دیگه غذای کمکی رو شروع کرد و طبق دستور دکترش اول آب پرتقال...الان هم سرلاک برنج...خیلی خوب نمی خوره ..اما من امیدوارم که به مرور زمان بهتر بشه
عزیز دلم عشق من ...در پایان ۶ ماهگی قد رشیدش ماشالاه ۷۵ .و وزنش ۹۸۰۰ بود
عاشقتممممم
سلام
خیلی وقته که ننوشتم ...امتحانام شروع شده...و فعلا مشغول درس هستم...
مادربزرگم 3 ماه بود که مریض بود..و سه شنبه به رحمت خدا رفت..من به خاطر برنا و امتحانام نتونستم برم..اما شوشو الان ایرانه برای مراسم..
سال 2010 هم اومد..بلندترین برج دنیا توی دبی افتتاح شد...اسمشم گذاشتن برج خ ل ی ف ه
دیگه عارضم خدمتتون برنا هم حسابی شیطون شده و دوستداره همش باهاش بازی کنن ..اینجا هم احساس غرور داره و دستاشو به صندلیش گرفته
دمر میشه و سعی می کنه سینه خیز بره اما فعلا موفق نشده و بیشتر دور خودش میچرخه
اینجا هم فکر کنم بدهکاره...
برنا و مامان روز 1/1/2010
برنا و بابا 1/1/2010